Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


پاتوق ایرونی هاااااااااااااااا

از جوک تا همه چیییییییی

دانلود کتابرمان ایرانی و عاشقانه زندگی غیر ممکن | thunder kiz کاربر انجمن نودهشتیا

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

دانلودHandy-Photo3

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

+نوشته شده در برچسب:شغلت چیه,ساعتتوسط نادیا | |

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

جشن بالماسکه ای در تهران

کجاس نامردا بگید ماهم بیایم

 

 

 

 

نظرم عوض شد نمیرم

 

 

 

 

 

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

دوباره محسن یگانه اوردم

اینجا با زنشه:

اینم نینیگیشه:

 

 

 

+نوشته شده در برچسب:محسن یگانه,ساعتتوسط نادیا | |

به به جمعشون جمعه گلشون کمه منم اومدم

محسن یگانه و بردران

+نوشته شده در برچسب:محسن یگانه و بردران,ساعتتوسط نادیا | |

 

بی وفای     بی وفایی

دل من از غصه ها خون شدهههههههههههههه

بی وفایی بی وفایی

دل من از غصه ها خون شده

+نوشته شده در برچسب:بامشاد,ساعتتوسط نادیا | |

کدومو میپسندید

1:یا2:

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

یه سری از این خانوما موهاشونو یه طور درست میکنن که انگار طاقچه یا گلدونه کوه دماوند درست میکنن

اصلن یه قیافه ای میزارن خودشونو

 

 

 

 

همین بسه همش جا نمیشه

 

 

 

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

چه آرزويى دارى ؟

يك بنده خدايي ، كنار اقيانوس قدم ميزد و زير لب، دعايي را هم زمزمه ميكرد. 
نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل طلايى انداخت و گفت: - خدايا ! ميشود تنها آرزوى مرا بر آورده كنى؟ ناگاه، ابرى سياه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى درگرفت و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد كه ميگفت: چه آرزويى دارى اى بنده محبوب من؟مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت: - اى خداى كريم! از تو مى خواهم جاده اى بين كاليفرنيا و هاوايي بسازى تا هر وقت دلم خواست در اين جاده رانندگى كنم !! از جانب خداى متعال ندا آمد كه:- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسيار دوست ميدارم و مى توانم خواهش ترا برآورده كنم، اما، هيچ ميدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است؟ هيچ ميدانى كه بايد ته اقيانوس آرام را آسفالت كنم ؟ هيچ ميدانى چقدر آهن و سيمان و فولاد بايد مصرف شود؟ من همه اينها را مى توانم انجام بدهم، اما آيا نمى توانى آرزوى ديگرى بكنى؟ مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت:- اى خداى من ! من از كار زنان سر در نمى آورم! ميشود بمن بفهمانى كه زنان چرا مى گريند؟ ميشود به من بفهمانى احساس درونى شان چيست؟ اصلا ميشود به من ياد بدهى كه چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟صدايي از جانب باريتعالى آمد كه: اى بنده من ! آن جاده اى را كه خواسته اى، دو بانده باشد يا چهار بانده ؟؟!!

 

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط نادیا | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد